«علیرضا سقایی» و «نیره دهقان» زوج میبدی زیلوباف هستند که با وجود سن و سال بالا، اقتصاد زندگیشان از طریق بافت زیلو تامین میشود.
پدربزرگ داستان غم انگیز زیلوی جهانی، در کارگاه زیلوبافیاش هر روز زیلو میبافد و ...
مادر بزرگ این قصه هم، هر روز زمان زیادی را مشغول نخ ریسی به عنوان یکی از مشاغل وابسته به زیلوبافی و از مشاغل مخصوص بانوان و زنان خانهدار میبدی میکند.
پدر بزرگ و مادربزرگ زیلو باف داستان غم انگیز زیلوی جهانی و این فرش سلامت، هر روز با شوق و ذوق زیادی به کارگاه خود میرفتند؛ زن چنان روزهای اول جوانی خیره به مردم خود مینشست تا این زیلو، رج به رج و وجب به وجب بالا بیاید و فرشی برای فروش شود.
زن با وجود آن که شاغل است، باز هم خستگیهای مرد را با دعوتش به چای، بیرون میکرد و زیلو، دلگرمی این زندگی چندین و چند ساله این زوج بود.
نیروه خانم و علی آقا روزهای خوب و خوشی را در کارگاه زیلویشان داشتهاند، به قول علی اقای زیلوباف، این زیلوها، همان زیلوهایی هستند که در حسینیه جماران پهن شدهاند، این ها زیلوهایی هستند که در میبد بافته میشوند و اما همیشه در کشورهای خارجی، بازار خودشان را دارند و گردشگران با اشتیاق آنها را خریداری میکردند.
ولی این روزها با آمدن کرونا، بازار زیلو راکد شده است، زن و مرد نشستهاند و انگیزهای برای کار کردن ندارند چرا که دسترنجشان درآمدی برای این خانواده ندارد.
زیلوها بازار ندارند و روی هم انباشته میشوند.
حالا پدربزرگ و مادربزرگ داستان زیلو حتی نمیتوانند در این شرایط دلگرم دید و بازدید و شور و شوق دیدار فرزندان و نوههایشان باشند هر چند که یکی از نوهها، هر از گاهی برای بازدید از آنها به خانهاشان میآید.
زیلوی میبد، صنعتی جهانی است که این روزها در نبود هیچ حمایت به دلسردی خانوادههایی که اقتصاد و معیشتشان از طریق بافت زیلوست، افزوده است و زیلوهای بافته شده، بدون بازار فروش در پَستو (انبار)های قدیمی خانهی بافندگان میبد انباشته میشود.
زیلوبافی، شغلی است که اکثر بافندگان آن سالمندان هستند و کمتر جوانان به آن رغبت دارند اما همین صنعت، سالمندانی را که کمتر مورد حمایت مالی قرار گرفته و توان یافتن شغل را دارند، سر و سامان داده و دلگرمی و مشغلهای برایشان شده است و اگر حمایتی از این صنعت نشود، روزی تمام کارگاهها در خواب عمیقی فروخواهند رفت؛ خوابی که شاید به درازای «همیشه» باشد.
انتهای پیام