اطلاعات نوشت: اینجا کربلاست، شهر عشق و شور و شعور، همان دیار خون و قیام حسینی و امروز، روز حضور میلیونی عاشقان در پیادهروی عظیم اربعین حسینی تا اینجا که مرکز عاشقی است. دلدادههای دلتنگ، گامبهگام خود را به این سرزمین رساندهاند، سرزمینی به بلندای افق که دل هر مسلمانی را روانه این میدان میکند. بیدلیل نیست که امام صادق(ع) درباره ثواب زیارت امام حسین(ع) با پای پیاده میفرماید: «کسی که با پای پیاده به زیارت امام حسین برود، خداوند به هر قدمی که برمیدارد یک حسنه برایش نوشته و یک گناه از او محو میفرماید و یک درجه مرتبهاش را بالا میبرد.»
روایت اول- موکبداری عاشقانه در عمارت ماری خانم /مهسا حقانیت
ماری پیر والکمن، اسلامشناس و محقق فرانسوی و پژوهشگر مؤسسه ملی زبانها و تمدنهای شرقی است. او در پاریس از دنیا رفت اما پیکرش را بر اساس وصیتش در مسیر پیادهروی اربعین در نجف به کربلا دفن کردند و حالا عمارت ساده و بیریای او در عراق به موکب بقیهالله شهربابک اختصاص دارد تا عاشقانههایشان را برای خدمت به زائران پیاده آقا اباعبدالله الحسین(ع) به نمایش بگذارند.
ماری پیر والکمن 18 ساله بود که به دین اسلام گروید و پس از تأمل در باب اسلام به مذهب شیعه روی آورد. ماری بعد از سفر به سوریه با ناظم ابوالذهب آشنا شد و با او ازدواج کرد و نام زهرا ابوالذهب را بر خود نهاد. او سفرهای متعددی به عراق و شهرهای نجف و کربلا داشت و در نهایت هم وصیت کرد پیکرش را پس از فوت در مسیر پیادهروی اربعین دفن کنند.
وقتی ماری در روز اول نوامبر سال 2017 در منطقه پانزدهم پاریس فوت کرد، پیکرش را به عراق منتقل کردند و در مسیر پیادهروی زائران آقا سیدالشهدا(ع) به خاک سپردند. عمارتی که ماری در آن دفن شده، در عمود 172 و در مسیر نجف به کربلا قرار دارد، این مکان در پیادهروی اربعین امسال به موکب بقیه الله شهرستان شهربابک اختصاص داده شده است و بسیاری از بچههای ایرانی و عراقی به این موکب رفتوآمد دارند و از برنامههای فرهنگی و سرگرمی استفاده میکنند.
تقی کنگی، مدیر اجرایی موکب بقیهالله شهرستان شهربابک میگوید: این موکب که با کمکهای مردم شهربابک عازم مسیر نجف به کربلا شده است با 120 خادم در مدت زمان حدود 10 روز به زوار پیاده اباعبداللهالحسین(ع) در فضایی به مساحت حدود پنجهزار مترمربع با دو سوله مجهز به وسایل سرمایشی خدمترسانی میکند.
او از آمادگی موکب بقیهالله شهربابک برای اسکان روزانه پنجهزار زائر خبر میدهد و میافزاید: 1500 پرس غذا و 50 تا 60 هزار لیوان شربت و میانوعده در بین زائران پخش میشود. در غرفه کودک هم بازیهای متناسب با سن بچهها را داریم و با تقدیم جایزه تلاش میکنیم پیادهروی اربعین را برای آنها خاطره انگیزتر کنیم.
روایت دوم/ به کربلا نمیآیم /حسین شهابی
اولینبار او را در حال آشپزی در محوطه مدرسه یرموک در شهر کربلا دیدم، سر از پا نمیشناخت جنبوجوش عجیبی داشت، تقریبا در همهجای موکب صاحبالزمان سیرجان در کربلا حضور داشت. همواره لبخند میزد و البته در آشپزخانه امام خمینی سیرجان هم زبانزد خاص و عام بود. آقا رحیم کریمی مهربان را میگویم، هم او که از شش سال پیش، جلوتر از همه در پی جمعآوری تیم آشپزی و تجهیزات و اقلام موردنیاز موکب برای عزیمت به عراق بود.او دو فرزند دختر و پسر داشت و عاشقانه دوستشان داشت. آقا رحیمِ آشپز به گفته دوستش مهدی صادقی، تا نام امام حسین(ع) را میشنید اشکش جاری میشد و هر جا که آشپزی به نام و برای امام حسین(ع) داشت حتی یک ریال هم درخواست نمیکرد و خود را نوکر امام حسین میدانست. گرچه آقا رحیم در سالهای پایانی عمرش دیسک کمر داشت اما در موکب هیچ کاری را بر زمین نمیگذاشت و دردهایش را فراموش میکرد.
عبدالله احمدی، دیگر دوست آقا رحیم میگوید: سال گذشته درحالیکه در موکب کربلا آشپزی میکردیم آقا رحیم به من رو کرد و گفت بچهها من سال آینده به کربلا نمیآیم و دیگر نیستم! ما از این حرفش تعجب کردیم اما او نیامدنش را پیشبینی کرده بود.
احمدی در ادامه به روایت تلخ روز تصادف آقا رحیم اشاره میکند و با بغض میگوید: من بهاتفاق حاجمحمد احمدی بهمحض اطلاع از حادثه به محل سانحه در جاده سیرجان به بافت رفتیم و در کمال تأسف آنجا با جسم بیجان دوست قدیمیمان روبهرو شدیم و اینگونه بود که او به کربلا نیامد.
روایت سوم/ اینجا موکب مختار ثقفی است/فریبا مهدیپور
موکب مختار ثقفی این روزها حال دیگری دارد. این مردمان عربزبان هر کدام بهگونهای با عشق مولایشان سر میکنند و کارکنان اینجا که همه پزشک یا پرستار هستند درس دلدادگی و پرستاری را از بانویشان زینب کبری(س) آموختهاند. اینجا انواع خدمات سرپایی درمانگاهی ارائه میشود.
به سراغ مدیر موکب میروم که مردی است حدود 70 ساله و عربزبان. به کمک یکی پرستاران درمانگاه که فارسی میداند با او گفتگو میکنم. نامش ابوالحسن علی حسین اهل شهر دیوانیه است. 17 سال پیش این مرکز خدماتی را با هزینه شخصی راهاندازی کرده که خدمات گوناگونی را به زائران ارائه میدهد و دو پزشک بهصورت شیفتی و در تمام طول شبانهروز در اینجا خدمت میکنند. تمام مراجعان، اول توسط پزشک ویزیت میشوند و سپس روند درمانشان آغاز میشود.
او میگوید: انواع خدمات کلینیکی نظیر تزریقات و ارائه انواع داروها در اینجا انجام میشود. داروهای عمومی نظیر قرص، شربت و پماد در صورت نیاز زائران، به طور رایگان در اختیار آنها قرار میگیرد. تمام خدمات قابلارائه در این مرکز کاملا رایگان است و در هیچ دفتری ثبت نمیشود.
ابوالحسن میافزاید: خدمت به زائران امام حسین(ع) هر روز و هر ساعتش خاطره است، ولی چند روز پیش یک جوان آمد که یک پا داشت. تمام مسیر را با همان یک پا و عصا آمده و همان یک پایش هم پر از تاول بود. وقتی پایش را شستشو میدادند و تاولها را باز میکردند خودش میخندید و ما گریه میکردیم.
روایت چهارم/ بزرگترین هدیه خداوند/نجمه حسنی
ساعت حدود 23 و 30 دقیقه مرداد 1403 است، با این که ساعتها از تاریک شدن هوا گذشته گرمای هوا هنوز زیاد است و سیلیاش گونههایم را میآزارد. مسیر پیادهروی در خیابانهای منتهی به بین الحرمین، مملو از عاشقانی است که هر کدام با نیتی و حاجتی پای در این مسیر گذاردهاند.
یکی به عشق عباس(ع) به زائران آب تعارف میکند، دیگری با همموکبیهایش نذر دارند غذا و خوراک بین زائران توزیع کنند، آن دیگری به زائران شربت تعارف میکند، موکبی چای عراقی و قهوه نذری دارد و پسر جوانی شیشه عطری در دست گرفته و به لباس زائران در حال عبور عطر اسپری میکند. عدهای هم چندین روز قبل از اربعین به کربلا میآیند و زبالههای زیر پای زائران حسین(ع) را جمع میکنند و گویی با این کار به دیگران فخر میفروشند.
عباس فرهنگ، اهل همدان است و حالا بهعنوان راننده خودروی جمعآوری زباله در کربلا خدمت میکند. او که در شهر خود پست و مقامی قابل دارد، به شوق حسین(ع) به کربلا آمده تا در لباس پاکبان به زائرانش خدمت کند. از سال 1392 با بیش از 100 نفر و با 12 خودروی حمل زباله در ایام پیادهروی اربعین بهمنظور پاکسازی خیابانها، جمعآوری زبالهها و خدمت به زوار امام حسین(ع) به کربلا عزیمت میکند.
فرهنگ میگوید: ما حدود 25 روز در کربلا میمانیم و به زوار خدمت میکنیم. آرزوی ما خدمت هرساله به زائران مرقد امام حسین(ع) و حضرت ابوالفضل(ع) است. اگر خدا توان و فرصت بدهد هرسال در موعد اربعین برای خدمترسانی به زوار به کربلا میآییم.
اسماعیل شهیدی، مأمور جمعآوری زباله در شهر کربلاست که همدان را بهقصد خدمت به زوار امام حسین(ع) و حضرت ابوالفضل(ع) ترک کرده و میگوید: حدود چهار سال است که به همراه تیم پاکسازی و حمل زباله به کربلا میآیم. حاجات زیادی را از امام حسین و ابوالفضلالعباس(ع) گرفتهام و همیشه به عشق حسین(ع) به کربلا میآیم.
سعید وزیری نیز که در حال جمعآوری زباله در طول مسیر است و صدای نفسنفس زدنش حکایت از تلاش بیوقفه او دارد میگوید: هر سال داوطلبانه به کربلا میآیم و به زائران امام حسین(ع) خدمت میکنم. عشق به امام حسین و ائمه اطهار(ع) بزرگترین هدیه خداوند در دل ماست.